بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری برای این همه زخمی که در بدن دارم. مرا به خود بفشار و ببین بجای بدن چه آتشیست که در زیر پیرهن دارم. مرا که وقت غروبم رسیده بدرقه کن اگر چه با تو امیدی به سرزدن دارم. اگر ترکت کنم میمیرم از غم. فراموشت کنم میپاشم از هم.

سنگر سایبری پایگاه مقاومت شهید دکتر مصطفی چمران. چهار دلیل نیاز آمریکا به مذاکره و توافق با ایران.

راست گفتي كه قیامت وعده دیدار ماست. دیدمت از دور و قلبم در هوایت پر کشید. مرغ جلدت در خیالش سوی آغوشت پرید. دست من با مشق تنهایی کمی خو کرده بود. آمدی و دیدنت هوش و حواسم را ربود. داشتم با بی تو ماندن بی صدا می ساختم. تا تو را دیدم همان لحظه خودم را باختم. خاطرات بودنت یاد من آمد بی امان. اشک ریزان شد به حال من زمین و آسمان. من تو را از دور می دیدم و نبضم تند شد. با غریبه هم سخن بودی و گرم گفتگو. من همانجا چال می کردم هزاران آرزو. با دوباره دیدنت در من قیامت ها بپاست.

یه روز میرسه که میبینی دیگه هیچی درست نمیشه. اونقدر دور و دورتر شد که انگار هیچوقت نبوده. خب آدمها حرف زیاد میزنن ولی بعد یادشون میره. همچین یادشون میره که انگار تو هم هیچوقت نبودی.

ناگفته های تاریخ اسلام و تشیع. مقالات و پرسش و پاسخ ها.